نزن باران. . نزن باران شاید چشمهی خاطری در اینجا خشکیده باشد! شاید در این حوالی با تُ بغض برکهای دوباره بگیرد،برکهای که راهی به دریای چشمانت ندارد! نزن باران در کلبهی کویری خاطرم تُ نغمهی دلکش ترنمی هستی که از آن سهمی ندارم! نزن باران که عطر خاک نبودنت دیوانهام میکند و هر بار دیوانهتر.! نزن باران در من راهی منتهی به ساحل چشمهایت نیست در من بسامد نبودنت در راه نرفته عشق،شدآمدی است که خاتمهای ندارد.! نزن باران.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت